یکی بود من نبودم من بودم تنهایی بود
قصه با تو بودن توی تقدیرم نبود
انگاری دلش خدا سوخته شد به حال من
یهو از یه جای دور تو رسیدی به داد من
تو مثل ستاره ای تو شبای تار من
تو مثل بهانه ای واسه لحظه های من
چشم من خیره به تو دل من به راه تو
همه لحظه های من فدا خنده های تو
نازنین تو بودی و بهترینم تو بمون
اولین تو بودی و آخرینم تو بمون
نمی دونستم یوسف اسم زردشتی ها هم هست
سلام
شاید باید گاهی با تقدیر کنر اومد...هر آنچه سخت باشه..
سلام... خیلی زیبا بود... رمانتیک و ریبا...