. صدای سکوت .

. صدای سکوت .

/ دست نوشته ها و شعرهای یوسف سلیمی نمین /
. صدای سکوت .

. صدای سکوت .

/ دست نوشته ها و شعرهای یوسف سلیمی نمین /

غروب آرزوها

 

 

قلب بر سر دو راهی مانده ولنگان لنگان می کوشد سکون را ازخود دور کند. صدای آسیاب آرزوها لحظه ای راحتم نمی گذارد تجسم آرزوهایی که به دست فراموشی داده شده برایم دشوار است.
کاش می شد از ریشهء فقر وریشهء بردباری شرابی ساخت که حرارتش به اندازهء آتش غم باشد وآن را در ظرف یقین ریخت و به سلامتی رضایتش نوشید ومستی اش را با توکل در آمیخت و به امید استغفارش خندهای مستانه  را با نسیم همراه  کرد.
کاش می شد اندوه ملامتگر چشمان بی فروغ را از چشمان زنی بادیه نشین زدود.
کاش می شد تکالیفمان را با کمترین غلط انجام می دادیم و جایزه خود را از پرستوهای بی نشان می گرفتیم

 

نظرات 1 + ارسال نظر
سارا 7 خرداد 1382 ساعت 08:07 ب.ظ

خسته نباشی
کارات بد نیست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد