مرد مانند هر روز به خانه برگشت.... زنگ زد... اما کسی در را به رویش باز نکرد!! خودش وارد شد، سلام کرد ... کسی جوابش را نداد !! دلیلش را پرسید... باز هم فقط سکوت جوابش بود.
کسی به او اعتنا نمی کرد ، حتی دختر کوچکش!
سر در گم و غمگین گوشه ای نشست.
زنگ تلفن به صدا در آمد... همسرش گوشی را برداشت،