وقتی که می روی بند، پروانه های روسری ات گریه می کنند
آن وقت این مردم، این مردم از من می خواهند
بوی آن موهای خرمایی را از یاد برده باشم
نمی فهمند .... دوری از تو را نمی فهمند
!همین پیراهنت را
کنی ش و می اندازی اش به چوب رخت
چقدر غمگین است !
نمی دانند.... نه نمی دانند ....اشکهایم را نمی بینند
وبلاگ باحالی داری
سلام ...سال نو مبارک ....
نه نمی دانند ...نه نمی دانند... چقدر غمگین است....
سلام. سال نو شما هم مبارک. ایشالا تو سال جدید به همه آرزوهاتون برسید. بندرعباس سیت هم آپدیت شد. خوشحال میشم سر بزنید.
آن گاه گریستن به آیینه اشک های ات را نمایاندی ؟ یا در نهان بی کسی با غم سنگین یاد گیسوان صحرایی اش قطرات داغ چشمان ات سرازیر شد ؟!می دانم .. می دانم که نهان برای ات سکوتی سرد و خسته دارد .. سکوت و صدا .. صدای موج باد در همان گیسوان صحرایی ......................
گرم وزنده برشن های تابستان زندگی را بدرود خواهم گفت...
بادرود فراوان وتبریک نوروزی...اینجا گرچه بهاری نیست...ولی سبزه پشت شیشه فریاد می زند که: بهارهم هست...
تندرست وشادکام باشی.
سلام
زیبا می نویسی... عالیه
سلام خوبی .وبلاگ قشنگی داری . منم آپدیت کردم درباره آسیب های اجتماعی و مواد مخدر . دوست داشتی بیا . قربانت ..سهیل از وب من تورو دوست دارم
salam be ma ham sar bezan Baraye weblog chiz haye ziyadii darim
سلام ... تصویر خوبی بود اما برای شعر خئب شدن خیلی کار داره .. شعی کن واژه ها را مرتب تر به کار ببری .
عالی بود....
سلام بر تو دوست عزیز با مطالبت خیلی حال کردم ...به من هم سر بزن اگر خواستس تبادل لینک هم میکنیم