جیره بندی شده باز ترا نه ها سهم ما گلایه ها بهانه ها
نقطه چین نشسته جای اسم من خالی ازاسم تو عاشقانه ها
واژه ها صف کشیدن پیش چشام جمله میسازن با اسم من و تو
توی هر ترانه اسم تو میاد ! دوباره میشینه باز یه بغض نو
برای از تو نوشتن دوست دارم بازی کنم با کلمات
با چشای مه گرفته بنویسم از نگاه خیس و مات....
من و غروب و سکوت و شکستن و پاییز
تو و نیامدن و عشوه های چشمانت
خدا کند که بدانی چه قدر محتاج ست
نگاه خسته من به دعای چشمانت
سلام خیلی قشنگ بود
دوست بدارید
ای همه مردم درین جهان به چه کارید؟
عمر گرانمایه را چگونه گزارید؟
هر چه به عالم بود گر به کف آرید
هیچ ندارید اگر عشق ندارید
وای شما دل به عشق اگر نسپارید
گر به ثریا رسید هیچ نیرزید
عشق بورزید
دوست بدارید
فریدون مشیری
زندگی تکرار زخم کهنه ی دیروز نیست
بال های خسته ات را رو به فردا باز کن
سلام عزیزم
من آپم...بیا پیشم
سلام دوست عزیز...زیبا بود...فرصتی بود به منم سر بزنید...موفق باشید
من ، می ، خورم و هر که چو من ، اهل بود / می خوردن من ، به نزد او سهل بود / می خوردن من ، حق ، ز ازل می دانست / گر ، می نخورم ، علم خدا ، جهل بود ! ( غمام همدانی )
این بخت آینه است
شریک تنهایی و سر گشتگی
در پسِ نقره ایِ دلباختگی
قسم به شب دو چشم تو
من راز افتادن هیچ ستاره ای را
برای هیچ آینه ای نگشوده ام
این همه انتظار
و این همه پنجره
قسم به تمام گریه ها و
لب گزیدن ها
نامت اگر در تنه ی درختی نمانده است
در ذهن آینه اطاق من
موهای پریشانت جاریست
من آپم