. صدای سکوت .

. صدای سکوت .

/ دست نوشته ها و شعرهای یوسف سلیمی نمین /
. صدای سکوت .

. صدای سکوت .

/ دست نوشته ها و شعرهای یوسف سلیمی نمین /

... گریه ی شبانه ...

 

               

     گریه شبانه ام شده هوای خانه ام

               روزن امید من ، ز بیخ و بن نهفته است

     دل دگر ندارد آشنا ، بهر هوای تازه ای

              تازگی صدای من در این قفس گرفته است

     با تمام زندگی ، گویی تو من بیگانه ام 

        راست است ، نجوای من در چهار دیوار اتاقم مرده است

                   

نظرات 9 + ارسال نظر
اطهر 3 اردیبهشت 1385 ساعت 11:15 ق.ظ http://brightfire.blogsky.com

سلام
بابا عجبی!!!!!!!!!!!!؟
آپ کردی واقعا ، باورم نمی شه !!

مریم 4 اردیبهشت 1385 ساعت 04:13 ب.ظ http://melodiiblogsky.com

سلام
وبلاگی قشنگ همراه با مطالب زیبا و خواندنی دارید.
موفق باشید
به من هم سر بزن خوشحال می شوم نظر یادت نره

سارا 6 اردیبهشت 1385 ساعت 03:04 ب.ظ

سلام خیلی قشنگ بود

یاقوت سبز 6 اردیبهشت 1385 ساعت 04:03 ب.ظ

سلام.قشنگ بود..از کی تاحالا ننوشتی!!!!!!!!!!!!!

اطهر 11 اردیبهشت 1385 ساعت 11:25 ق.ظ http://brightfire.blogsky.com

زندگی به ۳ چیز پایدار است: امید، صبر و گذشت. کسی که هر یک از اینها را داشته باشد هرگز فرو نمی ریزد.
از زندگی هر آنچه لیاقتش را داریم به ما می رسد نه آنچه آرزویش را داریم...


سلام
من اپم

اطهر 21 اردیبهشت 1385 ساعت 11:23 ق.ظ http://brightfire.blogsky.com

دیروز می رفتیم و خاکی بودیم امروز ماندیم و خاکستری شدیم ..........راستان رفتند تا راستی نرود چپ ها هم راست نرفتند.... از سیم های خاردار گذشتیم اما از زر و سیم های روزگار هرگز ؟ دیروز تیپ و لشکر می زدیم.امروز مانده ایم چه تیپی بزنیم !!!.....دیروز روز فدا شدن بود امروز روز فدایت شوم !! ..................................

دوباره رفتی ها؟

تنهاترین عاشق تنها 23 اردیبهشت 1385 ساعت 06:01 ب.ظ http://hazrat-eshgh.blogsky.com

درود بر روز عشق....
شاید برای آخرین بار باز هم برگ سوخته ای از دفتر عشق ورق خورد و با تمام مشقتش نوشتم این بار در روز عشق...در روز پاک.... در روز امید به زندگی... در روز بودن....و در روز هر چه خوب است نوشتم....هستی عشق دستانم را بار دیگر لرزاند....بار دیگر لرزاند تا بنویسم از این یک سال از خاطرات و هر چه بود و چذشت و ماند !!!...خدا را شاکر که هستم که توانستم بمانم توانستم مقاومت کنم و نشکستم....! ماندم که هنوز حرف بزنم و بگویم گر چه گفتنم مانند نگفتن است ولی می گویم تا راحت شوم تا آزاد شوم....
سلام دوست گرامی من امروز روز بزرگی واسه من روزی که من بزرگ شدم و و و ...
بیا سر بزن که خیلی منتظرم منتظر شماهایی که امید این میخونه هستین
ولی اگه اومدی کامل بخون درسته که خیلی زیاده ولی کامل بخون خلی از لطف نیست...
اومدم که روزمو با شماها تقسیم کنم گرچه کافی نیست ولی آرامش بخشه....
حضرت عشق هر لحظه رو می شماره واسه اومدنتون....
منتظرم
سبز (قرمز) و شاد باشین
حضرت عشق
****** فعلا *****

نگار 24 اردیبهشت 1385 ساعت 11:47 ق.ظ

زیبا بود ولی تنبلی ها خیلی دیر به دیر می نویسی

بانوی شمال 15 خرداد 1385 ساعت 12:17 ب.ظ http://kolbeyeeshgh.blogsky.com

مهربانم تو بگو:
بعد از تو از کدام دریچه
آسمان را به تماشا بنشینم
و با کدام واژه عشق را معنا کنم
بی تو
همه ی فصلها خاکستری
و همه ی ستاره ها خاموشند
کیفر شکستن دل من چند جاده غربت
و چند آسمان تنهایی است
باور کن
من هنوز هم
به قداست چشمان تو ایمان دارم.
خوشحالم کردی موفق و مانا باشی...


برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد